نیمانیما، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

نیمه ماه من

تبریک عید 1392

بهار نزدیک است و هوا پر شده از
 “ دوستت دارم ” هایی که به بادها سپرده ام ، کاش پنجره ات باز باشد . . . ...
28 اسفند 1391

یه خبر خوووب

سلام چند روز دیگه میام پیشت  نیما .جوجو     ********************************************************* 24/11/91 خاله جون نوشت : دلم خیلی تنگ شده برات . عید 92 پیشتم خاله ای
24 اسفند 1391

نیما ی بازیگر

سلام نیم نیم قشنگم  . اخه خاله ای که پیشت نیست که از تو بنویسه .دلش هم هی برات تنگ میشه . سری قبل که پیشت بودم کلی بازیگر شده بودی .تو میشدی مامانی ,مامانیت هم میشد نیما ....و     خاله : نیما بشو مامانی نیما (رو به مامانی):نیما صبحانتو بخور اذیت نکن . مامانی: نمی خولم دوس ندالم نیما :بخور (با اخم) مامانی : نمیخورم میخوام ناپدید شم . نیما : بخووووورررر(اخممم) مامانی: نیما بسه دیگه ترسیدم .مگه من اینقدر اخم میکنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نیما : (اخممم) حسابی تو نقشش فرو رقته . خاله جون :نیما بسه مامانت گریه میکنه واااااا منم نقش فیلم بردار فیلم بودم .فیلمشو نگه میدارم بزرگ شدی ببینی چه بازیگری هستی  . ...
24 اسفند 1391

نیما صورتی

 بازم سلام آقا نیما این روزا خیلی کارتون میبینی , کم کم میترسم فیست کارتونی بشه  جیگرم . مراقب چشمای خوشکلت باش عزیزم . هر وقت با خونتون تماس می گیرم پلنگ صورتی میبینی یا تام وجری قبلا هم ک عاشق کلاه قرمزی و بچه ننه بودی  , صد بارم  نگاه کنی خسته نمی شی . دیروز  که داشتم با مامانیت حرف میزدم پلنگ صورتی میدیدی  نمیومدی باهام حرف بزنی شیطون (یعنی کم صحبت کردی زود رفتی البته به مامان گفتی که صدای تلوزیون و بلند کنه تا از کنار تلفن هم بتونی بشنوی ) , امشب هم که زنگ زدم به مادرجون تو هم اونجا بودی و حدس بزن چه کار می کردی .. . . . .هنوز داری فک میکنی . . . خوب معلومه دیگه پلنگ صورتی میدیدی مامانی...
21 اسفند 1391

نیمای با معرفت

سلام نیمای عزیزم دلم برات تنگ شده خاله ای . مامانت می گفت که چند شب پیش خواب من و عمو رو دیدی صبح که بیدار شدی به مامان خوشکلت گفته بودی :خواب دیدم عمو امیر و خاله جون اومدن خونمون برام شکلات آوردن با چیپس . دیروز هم مامانی داشته قرمه سبزی می پخته که بازم یاد ما کردی و گفتی عمو امیر و خاله میخوان بیان ؟آآ هم میاد(چون دفعه قبل که من و امیر آقا جون اومده بودیم خونتون ,مامانیت برامون قرمه سبزی پخته بود ) ,فک میکتی هر وقت قرمه سبزی دارین قراره ما بیایم .   بوس با مرام منم چون با معرفتی این عکسا رو برات میذارم     ...
17 اسفند 1391

I miss u

نیمای قشنگم الان چه کار می کنی رفتی پیش خاله هات دل این خالت هم تنگ شده برات . چند روز پیش زنگ زدی برام شعر اقا پلیسه رو خوندی . بعدش هم که خواستی خدا حافظی کنی به جای که بگی خاله i love you . گفتی i love u منصور ,i love u علی ,i love u .... خلاصه به همه i love u گفتی . جیگر صدات بشم که چقدر قشنگ  i love u می گی . ...
17 اسفند 1391
1